گاردین بررسی کرد؛

انتخابِ مک‌کارتی؛ پوپولیست‌هایِ تنشه قدرت

گاردین در گزارشی تحلیلی با اشاره به روند کسالت‌بار و عجیب انتخاب رئیس مجلس نمایندگان آمریکا نوشته پوپولیست‌های دست‌ راستی به قدرت می‌چسبند، اما توان حکومت ندارند.

به گزارش پایگاه خبری افشاگری به نقل از گاردین، «جاناتان فریدلند» در گزارشی تحلیلی با اشاره به روند کسالت‌بار و عجیب انتخاب رئیس مجلس نمایندگان آمریکا نوشته برگزیت (خروج انگلیس از اتحادیه اروپا) و دوره ترامپ نشان داد پوپولیست های دست راستی به قدرت می چسبند، اما حقیقت این است که آنها نمی توانند حکومت کنند.


مجلس نمایندگان آمریکا دیروز شنبه سرانجام پس از ۴ روز و ۱۵ دور رأی‌گیری، «کوین مک‌کارتی» جمهوری‌خواه را به عنوان رئیس این مجلس انتخاب کرد؛ مک‌کارتی با کسب ۲۱۶ رأی از ۴۲۸ رأی مأخوذه، به ریاست مجلس نمایندگان آمریکا انتخاب شد و رقیب او «حکیم جفریز»، رهبر اقلیت دموکرات‌ها در مجلس نمایندگان ۲۰۲ رأی کسب کرد. مک‌کارتی، رهبر جمهوری‌خواهان در مجلس نمایندگان که بالاترین شانس به‌عهده‌گرفتن ریاست این مجلس را داشت،به علت مخالفت برخی از نمایندگان جمهوری‌خواه در چهارده دور رأی‌گیری نتوانسته بود حد نصاب لازم را به دست بیاورد.


ترجمه متن مقاله در ادامه می آید.


جناح راست ایالات متحده آمریکا هفته گذشته نمایش دلقکی را اجرا کرد که لیبرال‌ها در آن کشور و فراتر از آن را بسیار خشمگین کرد. تماشای تلاش جمهوری‌خواهانی که کنترل مجلس نمایندگان را برای تکمیل اساسی‌ترین کار - انتخاب رئیس - به دست آوردند، لذت کارمایی داشت اما این موضوع آموزنده بود زیرا راز کوچک کثیف آن رشته از سیاست پوپولیستی دست راستی را تأیید کرده است که از آنچه آن را اخلال می نامد لذت می برد: این امر همیشه به درگیری های جناحی تلخ و هرج و مرج ختم می شود.


جمهوری خواهان در انتخابات میان‌دوره‌ای کنگره در ماه نوامبر اکثریت محدودی را در مجلس به دست آوردند که به آنها این حق را داد که یکی از اعضای خود را بر صندلی رئیس مجلس نمایندگان بگذارند. مسئله این بود که اکثر جمهوریخواهان در مجلس نمایندگان از «کوین مک کارتی» حمایت می کردند، اما حدود ۲۰ نماینده مخالف اعطای ریاست مجلس به وی بودند. تا پنجشنبه شب، آنها ۱۱ دور رای گیری را پشت سر گذاشتند - بیشترین رای گیری از دوران جنگ داخلی - بدون اینکه مک کارتی یا هرکس دیگری اکثریت را به دست آورد.


این واقعیت بی کفایتی سیاسی نمایندگان جمهوریخواه را نشان می دهد، زیرا یک حزب از رای‌دهندگان می‌خواهد که به آنها قدرت بدهد. آنها قدرت را دریافت می کنند و سپس منجمد می کنند، حتی نمی توانند اولین قدم را برای استفاده از آن بردارند. در اینجا هیچ منطق سیاسی روشنی برای بن‌بست وجود نداشت. مخالفان مک کارتی فداییان دونالد ترامپ هستند، اما مک کارتی خود دلسوز خستگی‌ناپذیر ترامپ بوده و از حمایت وی برخوردار بود. در این رویداد طرفداران ترامپ به دو گروه تقسیم شدند: یک گروه ترامپ را به خاطر پایبندی به مک کارتی سرزنش کرد و گروه دیگر از مک کارتی حمایت کامل داشت.


این مهم نشان می‌دهد که خواسته‌های جهوری‌خواهان نه بر اساس سیاست، بلکه بر اساس رویه به دنبال تغییر قوانین یا کرسی‌های کمیته‌ای بود که به آنها قدرت بیشتری می‌داد. در غیر این صورت، آنها واقعا نمی توانند آنچه را که می خواهند بگویند.


این واقعیت ها برای سال‌های پیش رو در سیاست ایالات متحده آمریکا اهمیت دارد و شواهد بیشتری از کاهش قدرت ترامپ در میان رهبران جمهوری خواه است. از سوی دیگر، اگر جمهوری‌خواهان نتوانند تصمیم نسبتاً آسانی مانند این تصمیم بگیرند، چگونه می‌خواهند انتخاب‌های سخت اما ضروری را که در راه است انجام دهند - مانند مجوز دادن به هزینه‌ها و بدهی‌ها که برای حفظ عملکرد دولت ایالات متحده آمریکا لازم است.


اما معنای این بن‌بست بسیار گسترده‌تر است. زیرا آنچه در هفته گذشته به نمایش گذاشته شده نوعی از سیاست است که بسیاری از دموکراسی ‌، از جمله دموکراسی آمریکایی را آلوده کرده است. ویژگی کلیدی آن لذت از اختلال و به هم زدن سیستم است. این ویژگی محور جنبش‌های دوگانه سال ۲۰۱۶، ترامپ و برگزیت بود. هر دو وعده داده بودند که نخبگان، کارشناسان، ارتدوکس ها را - چه در واشنگتن دی سی و چه در بروکسل - از بین ببرند. آنها جنبش های جدیدی بودند، اما از ریشه های عمیقی استفاده می کردند. چهار دهه پیش، هم رونالد ریگان و هم مارگارت تاچر خود را به عنوان رادیکال‌هایی معرفی کردند که جرأت می کنند دست مرده دولت را از بین ببرند.


در ایالات متحده آمریکا، هرج و مرج خود ترامپ بود و اکنون مجلسی از مینی‌ترامپ‌ها که نمی توانند بند کفش‌های خود را ببندد. در بریتانیا حزب محافظه‌کار پس از سال ۲۰۱۶، به همان اندازه که مک کارتی و همکارانش در هفته گذشته در پارلمان حضور مداوم داشتند، آشفتگی‌های پارلمانی و شکاف درون حزبی ایجاد کرد.


ایجاد اخلال و آشفتگی در ماهیت پروژه پوپولیستی جناح راست در انگلیس، ایالات متحده و در سراسر جهان نهفته است. برگزیت نمونه‌ای است از ماموریتی که با قدرت زیادی به عنوان یک کمپین عمل کرد، اما هرگز نتوانست به حکومت تبدیل شود، زیرا هرگز درباره حکومت نبود. این رویداد در مورد برهم زدن نظم عادی بود، نه سازماندهی آن.


زمانی احزاب راست خود را حافظ آشکار اقتدار دولتی می دیدند: حزب طبیعی حکومت. اکنون آنها خوشحال ترند که مشت های خود را برای کسانی که اصرار دارند واقعاً مسئول هستند تکان دهند. آنها در حال تبدیل شدن به حزب طبیعی اپوزیسیون هستند.

اگر خوشت اومد لایک کن
0
آخرین اخبار