به گزارش پایگاه خبری افشاگری، جریان بیداری اسلامی که یک دهه قبل در منطقه غرب آسیا و شمال آفریقا به فروپاشی حاکمیتهای دست نشانده غرب در این مناطق انجامید، صهیونیستها و ایالات متحده را به شدت نگران کرد. آنها در این مسیر با بررسی اوضاع تلاش کردند برای خنثی کردن حرکتهای مردمی دو هدف را برای حفظ خود در منطقه دنبال کنند.
در گام نخست ضمن تلاش برای کنترل جریانهای مردمی سعی کردند تا با استمرار بیثباتی در کشورهایی که در آنها انقلابهای مردمی رخ داده بود، به مرور افراد دست نشانده خود را روی کار آورند. این تلاش غرب و ایالات متحده نتایج خود را در مصر با کودتای السیسی، هرج و مرج لیبی تا امروز، مانع تراشی برای دولتهای تونس و تلاش برای روی کار آوردن لیبرالها در این کشور خود را نشان داد.
در گام دوم آنها به سمت سوار شدن بر موج انقلابهای مردمی و شبیه سازی علیه مقاومت روی آوردند که نتیجه عملی این اقدام، بحران سازی برای سوریه و لبنان ، خفقان و سرکوب در بحرین و جنگ در یمن بود. اگر چه این دوران برای محور مقاومت بسیار سخت و هزینه بردار بود اما نتیجه نهایی آن پیشروی مقاومت در منطقه و ایجاد یک محور یکپارچه بود که یمن تا فلسطین را در بر میگرفت.
موفقیتهای محور مقاومت
محور مقاومت که- پیش از جریان بیداری اسلامی و بحران به وجود آمده در سوریه وضعیتی متفاوت از بعد آن داشت و با حوادث پس از آن به یک قدرت بلامنازع و عملگرا تبدیل شد عملاً قدرت را در کشورهای منطقه به دست گرفت. مهمترین موفقیتهای محور مقاومت مربوط به کنار زدن طرحهای غرب در منطقه بود که بارزترین وجه آن، لمس این موفقیت برای مردم کشورهای منطقه بود.
در عراق محور مقاومت با موفقیتهایی که در بیرون راندن داعش و جریانهای تکفیری کسب کرد به یک قدرت بلامنازع تبدیل شد و مردم را با خود همراه کرد. در سوریه، ملت سوریه- که هزینههای سنگینی پرداخت کرده بود- حالا یقین دارد که فقط به محور مقاومت میتواند اطمینان کند. در لبنان با وجود حضور اقلیتهای فراوان، مردم لبنان میدانند این مقاومت است که از یک سو یکپارچگی و امنیت لبنان را حفظ کرده، برای این کشور گام بر میدارد و از سوی دیگر در روزهای بحرانی حاضر، راه حلهای مقاومت ، مشکلات مردم را یکی پس از دیگر رفع کرده است. در یمن با وجود ادعاهای غرب ملت یمن می دانند که این مقاومت است که آنها را حفظ کرده است و در فلسطین حالا مقاومت است که با ایجاد بازدارندگی وسیع برای تمام مردم فلسطین، برای نخستین بار پس از 7 دهه اشغال، حمایتی همه جانبه را برای مردم فلسطین به وجود آورده است.
تمام آنچه در سطور بالا ذکر شد، علاوه بر آنکه مردم منطقه را به مقاومت معتقدتر از قبل ساخته، هر یک مانعی را برای صهیونیستها در استمرار حیات شان ایجاد کرده است. لذا صهیونیستها برای برون رفت از بحرانی که پیشرویهای مقاومت برای آنها ایجاد کرده، به سمت قلعههای مقاومت آمدهاند تا این قلعه ها را از درون باز کنند.
استراتژی نخست وزیر جدید رژیم صهیونیستی
با کنار رفتن بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر سابق رژیم صهیونیستی و روی کار آمدن یک نخست وزیر افراطیتر از نتانیاهو به نام «نفتالی بنت» سیاستهای رژیم صهیونیستی همانگونه که پیش بینی میشد به سمت افراطیتر شدن پیش رفت. او از همان ابتدای حضور در جایگاه نخست وزیری اعلام کرد در دوره نخست وزیریاش اجازه تشکیل دولت مستقل فلسطینی را – که وعده 3 دههای صهیونیستها به سازشکاران فلسطینی است- نخواهد داد و توسعه شهرک سازی در کرانه باختری یکی از سیاستهای اصلی او است که با سرعت تمام آن را دنبال خواهد کرد.
«نفتالی بنت» در دیداری نخستین سفرش به ایالات متحده و دیدار با «جوبایدن» اعلام کرد استراتژی عادی سازی روابط با کشورهای همجوار را دنبال خواهد کرد. او رسماً اعلام کرد تلاش خواهد کرد تا با عادی سازی روابط با کشورهای همسایه ایران، عملاً ایران را در انزوا قرار دهد.
شکست منطقهای و بن بست در عرصه سیاست خارجی رژیم اسرائیل
نفتالی بنت همان کسی است که 3 سال قبل، پیش از آنکه نخست وزیر رژیم صهیونیستی باشد استراتژی موسوم به «سر افعی» را در خصوص ایران مطرح کرده بود. او همواره به دنبال حمله به ایران بوده است اما امروز با وجود رسیدن به جایگاه نخست وزیری نمیتواند اقدامی در راستای اندیشههای افراط گرایانهاش انجام دهد دلیل این امر دو مشکل اساسی است که در برابر او قرار دارد. استراتژی مطرح شده از سوی «نفتالی بنت» نتیجه یک شکست در عرصه منطقهای و یک تنگنا در عرصه سیاست خارجی رژیم صهیونیستی است.
تنگنایی که در سیاست خارجی رژیم صهیونیستی وجود دارد و مانعی برای اقدامات افراط گرایانه امثال «بنت» است، اختلاف رژیم صهیونیستی با ایالات متحده و عدم همراهی آمریکا با آنها است. ایالات متحده از دوره دوم ریاست جمهوری «باراک اوباما» اختلافات شدیدی با رژیم صهیونیستی داشته است و با وجود همه آب و تابهای رسانهای در خصوص روابط دو طرف، این اختلاف امروز به نقطهای رسیده که صهیونیستها را مجبور کرد تا علاوه بر کنار گذاشتن دیدگاههای افراط گرایانه، به دنبال تغییرات جدی در سیاستهای خود باشند. «نفتالی بنت» پس از اعلام تلاش برای حمله و ضربه نظامی با ایران، عملاً با مخالفت شدید اللهجه ایالات متحده مواجه شد و مجبور به عقب نشینی از دیدگاههای افراطی خود و طرح استراتژی جدید در قالب عادی سازی روابط با کشورهای همجوار شد.
نقطه دومی که موجب میشود «نفتالی بنت» جرأت اجرایی کردن دیدگاههای افراط گرایانهاش را نداشته باشد شکستی است که صهیونیستها به واسطه پیشروی و پیروزیهای مقاومت خوردهاند. محور مقاومت امروز علاوه بر حضور پر رنگ در جولان، باب المندب، جنوب لبنان و نوار غزه، قدرت خود را در کرانه باختری و داخل سرزمین اشغالی 1948 نیز به صهیونیستها نشان داده است و صهیونیستها حضور مقاومت را در نزدیک ترین نقاط به خود احساس میکنند. پاسخهایی که رژیم صهیونیستی طی یکسال گذشته در قالب شلیک موشک از نقاط ناشناخته به مناطق حساسی چون تأسیسات هستهای دیمونا و سایتهای زیرساختهای خود دریافت کردهاند به آنها نشان داده که توان رویارویی با مقاومت را ندارند و با بازدارندگی اخیر مقاومت در عملیات «شمشیر قدس» این توان به تمام فلسطین گسترده شد.
باز کردن قلعهها از درون
غرب همیشه در تاریخ خود زمانی که نتوانست مسلمانان را شکست دهد به شکست از درون آنها روی آورد. همیشه قلعههایی که دشمن را تا آستانه اضمحلال کشانده بودند از درون باز شدند. امروز صهیونیستها در تلاشند با فعال کردن جریانهای خیانتکاری که آنها توسط دستگاههای جاسوسی خود در کشورهای مختلف فعال کردهاند کشورهای منطقه را با خود همراه کرده، محور مقاومت را مجبور به عقب نشینی از مرزهای فلسطین کنند.
آنچه در عراق صهیونیستها تلاش داشتند راه بیاندازند همین سیاست باز کردن قلعهها از درون است که با فعال کردن جاسوسان آنها در این کشور کلید خورد. اقدامی که به برکت ایام اربعین و هوشیاری مقاومت خنثی شد.