به گزارش پایگاه خبری افشاگری به نقل از گروه رسانههای خبرگزاری تسنیم، مسئلهی فلسطین و ناتوانی رژیم صهیونیستی در برخورد با مقاومت و انتقام و نسلکشی از مردم غزه یکی از موضوعات اصلی مورد اشاره و تأکید رهبر معظم انقلاب اسلامی در ماههای اخیر بوده است.
رسانهی عربی KHAMENEI.IR به همین مناسبت در گفتوگویی تفصیلی با آقای زیاد النخالة، دبیرکل جنبش جهاد اسلامی فلسطین به تحلیل و بررسی شرایط فلسطین پس از 200 روز از آغاز عملیات طوفان الاقصی، توان نظامی مقاومت، صبر مردم غزه، واکنش دولتهای اسلامی و عربی، حمایتهای جمهوری اسلامی ایران از مقاومت و وحدت محور مقاومت در مقابله با رژیم صهیونیستی پرداخته است. لازم به ذکر است این گفتوگو در روزهای پایانی ماه رمضان امسال و پیش از عملیات «وعده صادق» انجام گرفته است.
میتوان گفت انقلاب اسلامی ایران موجی که پس از توافق کمپ دیوید برای سازش با اسرائیل آغاز شده بود را متوقف کرد. پایهگذاری جنبش مقاومت و محور مقاومت در منطقه، تا حد زیادی در برابر توافق اسلو ایستاد. پس از جنگ 33 روزه لبنان و اخراج ارتش اسرائیل از خاک لبنان، نبرد ـ اگر این تعبیر درست باشد ـ به داخل فلسطین کشیده شد. تا این زمان تمام نبردها و جنگهای اعراب و اسرائیل، چه در لبنان و چه مناطق اشغالی دیگر عمدتاً خارج از سرزمینهای فلسطینی بود و به همین دلیل شاهد جنگهای سه یا چهارگانه اسرائیل علیه نوار غزه تا عملیات «سیف القدس» بودیم؛ و آخرین آنها که طوفان الاقصی بود. ویژگی عملیات طوفان الاقصی این بود که اولین جنگی است که فلسطینیها از داخل فلسطین به راه انداختند. امروز بعد از گذشت شش ماه از این عملیات سؤالاتی وجود دارد. اول اینکه: دو طرف، یعنی مقاومت اسلامی فلسطین و رژیم اشغالگر صهیونیستی کجا ایستادهاند و توازن قوا میان این دو چگونه است؟
اولاًً بحمدالله مردم فلسطین و مسیر مقاومت که با تاریخش تمام منطقه را در برگرفته بود، بیشک از مرحلهای به مرحله دیگر رفته، اما هیچگاه متوقف نشده است. امروز ما از عملیات طوفان الاقصی صحبت میکنیم که نقطه اوج اقدامات فلسطین و مقاومت فلسطینی است؛ عملیاتی که خلقالساعه نبود، بلکه حاصل تراکم [مشکلاتی در] بلندمدت و نیز تلاش بزرگی بود که رزمندگان مقاومت در میدان به عمل آوردند.
نیروهای مقاومت در منطقه، دست به دست هم دادند و از مردم فلسطین حمایت کردند. مخصوصاً جمهوری اسلامی که با تلاشهایش در حمایت و تأیید ملت فلسطین و مقاومت آن، کاری انجام داد که از دنیا توقع نمیرفت. اگر حمایت آشکار و بزرگ جمهوری اسلامی در همه سطوح، یعنی تسلیحات و امکانات دیگر با تمام جزئیاتش نبود، ما در نبرد طوفان الاقصی نمیتوانستیم چنین ایستادگی بزرگی از خود نشان دهیم. به همین دلیل امروز فلسطین نقطه اوج همه تلاشهایی است که در طول سالیان متمادی به عمل آمد تا چنین نمونه بینظیری از مقاومت فلسطین را از مردم و گروههای مختلف آن، خاصه گردانهای قسّام و قدس به نمایش بگذارد.
امروز ملت فلسطین آزمایش سختی را پشتسر میگذارد: چیزی که در فضای منطقهای و جهانی انتظارش نمیرفت؛ جایی که ما با بزرگترین قدرت نظامی منطقه و نیرویی رودرروییم که بارها در منطقه پیروز شده است. ولی امروز باریکه جغرافیایی کوچک و تحت محاصره غزه شش ماه متوالی است در برابر این ماشین جنگی عظیم ایستاده است. نه عملیاتهای مقاومت متوقف شده و نه خسارتهایی که در همه سطوح به دشمن وارد میکند. آن هم به رغم همه جنایتهایی که دشمن در حق شهروندان انجام میدهد.
اگر به اصل نبرد نگاه کنیم میبینیم دشمن جنایاتش علیه غزه را با دو هدف «پایان دادن به مقاومت» و «بازگرداندن اسرا» آغاز کرد. و ما امروز در حالی وارد هفتمین ماه جنگ میشویم که دشمن نه تنها نتوانسته اهدافش را محقق کند، بلکه روز به روز عقبتر مینشیند و مقاومت غزه حضوری قوی و مثالزدنی را در میدان و حتی موضعگیریهای سیاسیاش رقم میزند. از این رو من معتقدم ما بخش بزرگی از راه را به سمت لحظه پیروزی نهایی طی کردهایم انشاءالله.
طوفان الاقصی توازن قوا در منطقه، چه از منظر آمریکایی و چه صهیونیستی را برهم زد. اما دو نکته دیگر هست: اول اینکه امروز از شکست روایت صهیونیستها درباره موضوعاتی چون وطنِ یهودیان، هولوکاست، حق دفاع از خودشان و نظایر آن سخن به میان میآید. دومین نکته هم صحبت از نقش و وظیفهای است که قرار بود این رژیم به نیابت از استکبار جهانی در این منطقه بازی کند. ظاهراً این نقش تا حد زیادی رنگ باخته است. آیا با نامگذاری این جنگ تحت عنوان «جنگ بر سر بقا یا نابودی اسرائیل» موافقید؟ آیا این آغازی بر پایان این رژیم است؟
میتوانم بگویم روایت صهیونیستی از اساس روایت سست و شکنندهای است. برخلاف همه سروصدا و تبلیغاتی که این روایت را به خورد دنیا داد؛ چه از طرف غرب و چه برخی جهات دیگری که خود را در قالب کشورهایی که با پروژه صهیونیستی وارد سازش شده بودند نشان داد.
این روایت اسرائیلی همواره روایت سست و شکنندهای بود. آن هم در اثر مقاومت، در اثر صبر ملت فلسطین، در نتیجه حضور مستمرشان در میدان مقاومت و عدم پذیرش اشغال در همه زمانها، در اثر به رسمیت نشناختن اسرائیل به عنوان یک حکومت، با عدم اقرار ملت فلسطین به واقعیت حکومت این رژیم. ما در این لحظه متمایز میبینیم که نیروهای مقاومت به طور مستقیم با پروژه صهیونیستی درگیر شدهاند ـ با این ملاحظه که ملت تحت محاصره فلسطین با پروژه صهیونیستی مواجه است که به طور خاص از سوی آمریکا و غرب حمایت میشود؛ چه از نظر روایت، چه از نظر تأکیدی که بر محق بودن این رژیم برای بقا دارند، و چه از نظر امکاناتی که دشمن در جنگش علیه ملت فلسطین در اختیار دارد ـ بله، تفاوت بزرگی هست؛ اینکه امروز اقدام به این جنگ، صددرصد فلسطینی است. این اقدام در دیوار اسرائیل که آن را نیرویی شکست ناپذیر ترسیم میکرد که نمیشود با آن جنگید، شکاف انداخت.
بیشک فلسطینیها در روز هفتم اکتبر (15 مهرماه) پیروزی بزرگی را رقم زدند که باعث شد اسرائیل احساس کند که کل موجودیتش به لرزه افتاده و تمام روایتش از خود متزلزل شده است. همه آنچه که میگفتند اسرائیل حکومتی بزرگ در این منطقه است؛ اینکه حکومتی شکستناپذیر است؛ اینکه حکومتی است که یکروزه بر چند کشور پیروز میشود.
همین حکومت در روز هفتم اکتبر در برابر گروههای مبارز فرو ریخت. آن هم گروههای مبارزی که 15 سال تحت محاصره قرار داشتند، اما مسبب این شکاف بزرگ در دیوار روایت اسرائیل شدند: روایتی که میگفت این اسرائیل قویترین حکومت منطقه است که میتواند هرکاری بخواهد صورت دهد: هر حکومتی را بزند و پیروز شود و... [این روایت] ترسی بزرگ به وجود آورده بود، به حدی که حکومتهای عرب بسیاری سراغ دوستی با رژیم و حاکمیت جعلی اسرائیل و انعقاد معاهده صلح با آن رفتند.
این ضعف عربها نتیجه روایت صهیونیستی و جنگهای صهیونیستی بود که علیه منطقه انجام داد و در آنها پیروزیهایی هم به دست آورد؛ اما روز هفتم اکتبر، زمانی که این روایت صهیونیستی از هم گسست، همه صبح واقعه با یک رویداد غافلگیرکننده بزرگ از خواب برخاستند: حتی غرب و جهان عرب هم به همراه اسرائیل غافلگیر شدند.
در برابر این زلزله بزرگ، غرب ناچار شد تمام امکاناتش را بسیج کند. آمدن بایدن و سران دول غربی به اراضی اشغالی به این دلیل انجام شد که پیامی بدهند؛ اینکه ما اجازه شکست حکومت اسرائیل را نمیدهیم. همه امکانات را به رویش گشودند تا بلکه در این معرکه پیروز شود.
من گمان میکنم آنها بر این باور بودند که با این بسیج امکانات میتوانند پیامی را اولاًً به کل کشورهای منطقه و ثانیاً به مقاومت بدهند که مقاومت را زیر پا له خواهند کرد. این هم به نوبه خود چالشی بزرگ در برابر مقاومت بود. بسیاری گمان میکردند غزه چند روز یا چند هفته بیشتر نمیتواند مقاومت کند، آن هم در برابر این حجم عظیم از امکانات غرب و آمریکا و فریادهای اسرائیل و ادعایش مبنی بر اینکه باریکه غزه را در خواهند نوردید و این شعار که مقاومت را زیر پا له خواهند کرد و اسرا را باز خواهند گرداند. تمام این باورها، یک بار دیگر فروریخت: اولاًً با ایستادگی و فداکاری ملت فلسطین و حلقه زدنش پیرامون مقاومت، ثانیاً به وسیله مبارزان شجاع و قهرمانی که حماسهای کمنظیر را در مواجهه با نیروهای پیشرفته اسرائیل از خود نشان دادند.
وقتی باریکه غزه را به یاد میآوریم؛ این مساحت جغرافیایی کوچک و محدود 360 کیلومتر مربعی را، با طول 40، یا 45کیلومتر و عرض هشت کیلومتر، هر تحلیلگر نظامی تصور میکرد تانکهای اسرائیل میتواند در عرض نیم ساعت یا کمتر، این مسافت هشت کیلومتری را (در بعضی مناطق کمتر) از شرق تا غرب غزه طی کند. ولی نکته غافلگیر کننده این بود که نیروهای اسرائیلی در شنهای غزه و درگیریهای آن غرق شدند؛ مبارزان و مقاومان شجاع و قهرمان خسارتهای هولناکی به ارتش اسرائیل تحمیل کردند. طوری که همچنان وقتی ما درباره شش ماه مبارزه پیوسته و غرق شدن نیروهای اسرائیل در شنهای غزه و خسارتهای ارتش اسرائیل صحبت میکنیم، همه اینها یک غافلگیری بزرگ برای آمریکا و غرب بود. طوری که حتی گفتمان آمریکا و اروپا به تبع تغییرات میدانی شروع به تغییر کرد.
در حالی که همه دولتها تهدید به عقبنشینی مقاومت و نابودی باریکه غزه میکردند، به تدریج خودشان را آماده اعتراف به این واقعیت کردند که با طرف فلسطینی وارد مذاکره شوند. بعد شروع به مذاکره با طرف فلسطینی کردند. آمریکاییها و اسرائیلیها و کشورهای منطقه با چه طرفی مذاکره میکردند؟ با مقاومتی که ایستادگی کرد. اگر مقاومت ایستادگی نمیکرد هیچکس چیزی نمیپرسید. به همین دلیل سرانجام ناچار شدند با مقاومت مذاکره کنند و به رغم آنهمه خسارات و شهدا، ما هنوز در میز مذاکرات در جایگاه طرف اساسی هستیم.
ما در این مذاکرات اولاًً همه ادعاهای طرف غربی و آن خودبرتربینی و استیلای آمریکاییها و اروپاییها را که میگفتند این مقاومت باید ساقط شود، شکستیم. تا جایی که بایدن که درباره حماس طوری سخن میگفت که گویی سازمان داعش است که بر غزه حکومت میکند، بهتدریج شروع به مذاکره با حماس کرد. غرب هم تلاش کرد نفوذهایی در وضعیت مقاومت و مذاکراتش صورت دهد تا بلکه راهحلهایی پیدا کند. البته راهحلهایی برای نجات اسرائیل، نه باریکه غزه با آنهمه خسارتهای بزرگی که به شهروندان فلسطینی وارد شده بود. الان آنها در تلاش برای یافتن راهِ نجاتی برای نیروهای اسرائیلی برای عقبنشینی از غزه میگردند.
اکنون اسرائیل تنها یکی از این دو راه را پیش رو دارد: یا عقبنشینی و تسلیم، یا پذیرش شکست و اعلام آن. این را ما از خلال کوتاهآمدنهایی که اسرائیل به رغم گردنکشیاش پیشنهاد میکند متوجه میشویم. این را نیز در نظر داشته باشید که جامعه صهیونیستی نیز دچار آسیبهایی شده است. در جامعه صهیونیستی شاهد بروز شکاف در قبال جنگ علیه غزه و نیز خسارتهایی که به ارتش اسرائیل وارد شده است، هستیم. امروز اسرائیل، دولت مطلوب و مدنظر غرب و مطلوب کشورهای امضاءکننده توافقنامه صلح در منطقه است. آنها به دنبال راه خروجی برای اسرائیل از این جنگ میگردند اما حتی برای یک لحظه هم موفق به نجات اسرائیل از تنگنا و رقم زدن یک پیروزی ولو جزئی بر مقاومت نشدند.
مقاومت چند شرط اساسی معین کرد: اسرای اسرائیلی جز با آزادی اسرای فلسطینی از زندان رنگ آزادی را نخواهند دید. این یک شرط اساسی است، و دوم: عقبنشینی نیروهای اسرائیل از نوار غزه.
در حال حاضر ما داریم درباره شرطهای مقاومت مذاکره میکنیم. الان اسرائیل در مواردی کوتاه آمده، اما بحث و جدلهایی از طرف واسطهها و آمریکاییها هست که سعی دارند به اسرائیل حاشیه امنی برای فرار بدهند. درحال حاضر، اسرائیل امتیاز میدهد اما آمریکاییها با لجاجت و عنادورزی تلاش میکنند، تا حاشیه امنی را برای تلآویو فراهم کنند که بتواند از باتلاق خارج شود. این بدان معناست که آنها تلاش دارند اسرائیل یک توافق تدریجی را به امضاء برساند؛ به این صورت که از یک سو 40 اسیر اسرائیلی با شماری از اسرای فلسطینی مبادله شده و آزاد شوند و از سوی دیگر، عقب نشینی جزئی از برخی مناطق غزه صورت گیرد. آنها قصد دارند نه به یکباره که طی چند مرحله، طعم شکست را بچشند.
ما شرط گذاشتیم. رویکرد ما مثبت بود. ما براساس شروط خودمان پیش رفتیم نه شرطهای دشمن. آنها میخواستند اسرائیل به گونهای دست بالا را داشته باشد، ولی ما گفتیم اول عقبنشینی؛ و عملیات تبادل بعد از آن انجام خواهد شد. الان اینجا متوقف شدهایم. مقاومت هم هر روز عملیات بزرگی را علیه نیروهای اسرائیل در میدان رقم میزند که اسرائیل را دچار آشفتگی بزرگی کرده است.
درباره تجربه عملیات طوفان الاقصی صحبت شد. ولی میخواهیم درباره آینده از شما سؤال کنیم: بالاخره این جنگ، یا در میدان ادامه مییابد، یا از طریق مذاکراتی که به آتشبس و یک راهحل سیاسی منجر شود خاتمه خواهد یافت. اما از نظر نظامی، مقاومت تا چه زمانی آمادگی و توان ادامه دادن به این جنگ را دارد؟
اولاًً وقتی ما شروطی را که اسرائیل و واسطهها و آمریکاییها میفرستند ـ و به دنبال آنند که مثلاً عملیات تبادل اسرا صورت گیرد یا برای عقبنشینی اسرائیل شرط میگذارند ـ رد میکنیم، وقتی اسرائیل شرطی میگذارد و مقاومت آن را رد میکند، شروط متضادی را پیشنهاد میکند که بدیهی است همین شرطها مانع هرگونه پیشرفتی در دستاوردها به نفع اسرائیل است. ما امروز در جایگاه به کرسی نشاندن شروط مقاومت ایستادهایم، نه قبول شروط آنها.
من الان درباره مذاکرات صحبت نمیکنم. بلکه میگویم اگر این نبرد ادامه یابد تا چه زمانی مقاومت آمادگی و توان ادامه این جنگ را دارد؟
اولاًً وقتی میگویم ما شروطمان را به دشمن تحمیل میکنیم، معنایش این است که ما پشتگرم به یک سری واقعیتهای عینی هستیم. به اینکه مقاومت به مبارزهاش با دشمن در میدان ادامه میهد؛ میتواند شروطش را تحمیل کند؛ و میتواند در همان سطحی که در روز اول جنگ کارش را شروع کرد و تا این لحظه آمده ادامه بدهد. من بیش از یک بار گفتهام؛ ما الان بعد از گذشت شش ماه در میانه جنگیم، نه انتهایش. وقتی میگویم در میانه جنگیم، یعنی قدرت آن را داریم که اقلاً شش ماه دیگر و چه بسا بیشتر به مقاومت در همین سطح ادامه بدهیم. چه بسا مبارزان بیشتر بتوانند ادامه بدهند، یا نیروهای اسرائیلی بیشتری در میدان مستقر شوند و مبارزان بتوانند عملکرد بهتری از خود نشان بدهند. مخصوصاً که ما انتظار داریم و کار میکنیم تا اسرائیل با عملیاتهای شهادتطلبانه بزرگ و بسیاری روبهرو شود. هیچ بعید نیست دشمن صهیونیستی مبارزانی را ببیند که با خود مواد انفجاری حمل میکنند و مستقیماً به تانکهای اسرائیل هجوم میبرند.
باید مطمئن باشیم چنین قدرتی نزد مبارزان در میدان وجود دارد و ما خودمان را برای یک مبارزه طولانیمدت آماده کردهایم. اگر دشمن راضی به آتشبس طبق شروط مقاومت نشود، ما مقاومتمان را به همان کیفیت و همان روش ادامه میدهیم و انشاءالله به مدد نیروهای مقاومت، ایستادگی ما روزها و ماههایی بهتر از آنچه گذشت، ادامه خواهد داشت. بنابراین ما چه از جهت روانی و چه عملی خودمان را برای ادامه مقاومت تا چند ماه دیگر آماده کردهایم.
در محیطی که این ملت بیدفاع و جنگزده غزه در آن زیستهاند و از مشکلات فراوانی رنج میبرند و مشکلات فراوانی مانند ویرانی و آوارگی را به چشم خود دیدند و از نیازهای اولیه زندگی محروم هستند، آیا این آمادگی وجود دارد؟
این سؤال مهمی است، اولاً باید گفت که جنایتهای هولناکی در این جنگ بر ملت فلسطین روا داشته شد. مانند آن در تاریخ مشاهده نشده است. همین جنایتهای هولناک است که ملت فلسطین را به اتحاد بیشتر و محکمتر سوق داد و بیش از گذشته به مقاومت نزدیک کرد؛ علیرغم فداکاری بزرگی که شاهد آن هستیم، مشاهده میکنیم که شبکههای تلویزیونی و رسانهها چگونه با ملت فلسطین برخورد میکنند، حتی در مورد تشییع شهدای خود، با وجود خسارتهای فراوان، باز هم صدایی از فلسطینیان درباره توقف جنگ و مقاومت شنیده نمیشود؛ بلکه همه ملت فلسطین گرد مقاومت جمع شدهاند.
این موضوع نتیجه اطمینان مردم فلسطین به این امر است که این دشمن فقط درصدد نابودی همه مردم فلسطین است و میخواهد مقاومت را نیز به نابودی بکشاند. این امر موجب گرد آمدن ملت فلسطین حول محور مقاومت و حمایت از آن است. این حمایت همه جانبه، بزرگ و غافلگیر کننده بود.
ثانیاً باید بدانیم که نیروهای مقاومت فرزندان همین کشور فلسطین هستند؛ لذا ملت فلسطین در واقع از فرزندان خود حمایت میکند؛ و با وجود فداکاریهای بسیار و کشتار هولناک همچنان از فرزندان خود حمایت میکند.
استقبال مردم فلسطین از این چالش و مشکلات کاملاً روشن است. ما زمانی که درباره توانایی خود در ادامه مقاومت و مبارزه به مدت شش ماه دیگر سخن می گوییم، به دلیل اعتماد ما به ملت فلسطین و آمادگی آن برای ادامه مبارزه و تحمل نتایج هولناک آن است.
ما هزینه هنگفتی متحمل شدیم و با تحمل این هزینه بزرگ، دیگر حاضر به از دست دادن دستاوردهای خود نیستیم؛ ملت فلسطین هیچگاه و در هیچ زمینهای ضعفی از خود نشان نخواهد داد. به همین خاطر اطمینان دارم که ملت فلسطین به هیچ عنوان حاضر به پذیرش شکست نیست و با فداکاریهای فراوانی که از خود نشان داده، جز پیروزی نمیخواهد.
همچنین تصور نمیکنم کسی انتظار داشته باشد که ملت فلسطین از مقاومت دست بکشد و پس از این همه جانفشانی شکست را بپذیرد. به نظر من جایگاه مقاومت و محبوبیت آن بین مردم بسیار قوی و محکم است. من ادعا نمیکنم که محبوبیت مردمی ما صددرصد است؛ اما در کمترین برآورد و با نگاه حداقلی میتوان گفت که محبوبیت مقاومت بین ملت فلسطین 80 درصد است. بدین معنی که 80 درصد ملت فلسطین از مقاومت حمایت میکند و خواهان ادامه مقاومت و تحقق اهداف آن است.
حتی در صورت حمله به شهر رفح که آخرین پناهگاه فلسطینیان است؟
ببینید! اسرائیل و آمریکا به گونهای در مورد رفح سخن میگویند که گویی خارج از باریکه غزه است؛ رفح بخشی از باریکه غزه است؛ آنان با بزرگنمایی میخواهند مقاومت را متوقف کنند؛ آنان وارد منطقه شمالی و منطقه میانی شدهاند و بسیاری از شهرهای فلسطین هنوز باقی ماندهاند.
آنها اکنون وارد همه مناطق شدهاند و با این همه فشار، مقاومت همچنان در همه این مناطق حضور دارد. لذا حتی اگر وارد رفح شوند نیز با مقاومت مواجه خواهند شد، دقیقاً همان مقاومتی که در خانیونس و منطقه شمالی و میانی با آن مواجه شدند.
لذا ما از ورود آنان به شهر رفح هراسی نداریم؛ زیرا مطمئناً با همان مقاومت مواجه خواهند شد و این مقاومت آماده رویارویی است. این مبارزه بر فلسطینیان تحمیل شده است، لذا تا زمانی که این مبارزه بر ما تحمیل شده، به نظر من باید آن را ادامه دهیم و تسلیم نشویم.
بنابراین مشکل ما تنها در برطرف کردن مشکلات باریکه غزه نیست. همه سرزمین غزه میدان نبرد است. آنان علیرغم هدف قرار دادن غزه، بسیاری از مناطق دیگر را نیز هدف قرار میدهند که از جمله آن شهر رفح است. آنان شهروندان بیدفاع، مراکز درمانی و مناطق مسکونی را هدف قرار میدهند و با حمله به رفح هجوم آنان متوقف نخواهد شد. لذا رفح از بمباران مستثنی نیست؛ اما در هر حال آنان باز هم از حمله به رفح سخن میگویند.
مطمئن باشید آنان اگر هراسی از مقاومت نداشتند این چنین تهدید و به طور مستقیم حمله نمیکردند. اکنون سخنی که بین آمریکا و دولتهای منطقه مطرح میشود این است که شهروندان عادی فراوانی به رفح کوچ کردند، لذا در صورت حمله به این شهر شمار تلفات غیرنظامیان بسیار افزایش مییابد. لذا همه معتقدند اگر نیروهای اسرائیل وارد رفح شوند، شمار تلفات مردم عادی بسیار زیاد خواهد بود.
به عقیده من غرب، اسرائیل و بسیاری از طرفها سعی میکنند نوعی رنگ و بوی اخلاقی به رفتار دشمن بدهند و وانمود کنند که دشمن مسائل اخلاقی را در نظر دارد. اما در آغاز نبرد و در بسیاری از روزها شمار شهدا از هزار نفر در روز هم فراتر میرفت. لذا چگونه میتوان از مسائل اخلاقی اسرائیل سخن راند؟ پس از این همه کشتار چه کاری مانده که انجام نداده باشند؟ آیا باید بیشتر از این به کشتار مردم ادامه دهند؟
به همین خاطر آنان با بزرگنمایی میخواهند بگویند که در صورت ورود اسرائیل به رفح شمار زیادی از مردم بی دفاع کشته خواهند شد؛ اما ما آمادگی خود را برای مبارزه اعلام میکنیم، اسرائیل نیز آماده ارتکاب جرم و جنایات خود است. در میدان نبرد و هنگام مواجهه مقاومت با متجاوزان بار دیگر برتری مقاومت ثابت خواهد شد؛ همانگونه که در بسیاری از مناطق و نبردها برتری خود را علیرغم خسارات فراوان ثابت کرد.
بنده اعلام میکنم که ما خواهان رنج مردم غزه نیستیم، اما از سوی دیگر اعلام میکنم که نباید تسلیم شویم و جنگ را ببازیم و بعد از این همه فداکاری شکست بخوریم به این دلیل که دشمن درصدد حمله به رفح است. آمادگی مقاومت برای نبرد در بالاترین درجات است؛ اگر جهان خواهان سلامتی غیرنظامیان است، باید از حمله جلوگیری کند و مانع دشمنی اسرائیل و جنایات هولناک آن شود.
ببینید چگونه بعد از بازگشت به بیمارستان الشفا، جنایات هولناکی مرتکب شدند و 400 نفر را به شهادت رساندند که اکثر آنان از بیماران، زخمیهای جنگ و خانوادههای بیماران بودند که آنان را در آن بیمارستان محبوس کردند، سپس در میدان به شهادت رساندند. این بدان معناست که در روزهای اندک 400 نفر را به شهادت رسانده و همه بیمارستان را از بین بردند. به همین خاطر باید در نظر داشت که ویرانی، قتل، جنایت و دشمنی آنان ادامه دارد. لذا رفح تنها منطقهای نیست که آنان در مورد آن سخن میگویند. رفح تنها شهری نیست که درصدد نابودی آن هستند. بلکه درصدد نابودی همه مناطق و کشتن دهها نفر در هر روز هستند که همه آنان از غیرنظامیان خواهند بود.
نظر شما در مورد طرح تخلیه غزه از شهروندان و خالی کردن این منطقه چیست؟ آیا ملت فلسطین با این همه رنج و محنت این طرح را می پذیرد؟ به نظر شما این اقدام چه تأثیری بر روند جنگ دارد؟
اولاًً به نظر من این امر یک بزرگنمایی آشکار است. انتقال اجباری فلسطینیان از غزه ممکن نیست. ملت فلسطین به سرزمین و وطن خود وفادار است. این ملت اگر علاقهای به مهاجرت داشت مرزهای مصر را درمینوردید و وارد آن میشد. اما مردم به سرزمین و وطن خود وفادارند و علیرغم فشار فراوان هرگز از آن مهاجرت نمیکنند. دشمن هر کاری انجام داده تا مردم را مجبور به ترک وطن کند. این دشمن هر کاری که توانست انجام داد ولی مردم از وطن خود مهاجرت نکردند.
مسئله دوم اینکه من به عنوان مسئول در جنبش مقاومت به شما میگویم مسئله مهاجرت اجباری، ما را نمیترساند. حتی اگر بخشی از ملت فلسطین، غزه را ترک کنند باز هم امکان پذیر نیست. اکنون مجموع ساکنان غزه به حدود 2 میلیون و نیم میرسد.
50 سال قبل جمعیت غزه 250 هزار نفر بود و با همین تعداد مردم مقاومت میکردند و مقاومت خود علیه اشغالگر را ادامه دادند. در نظر داشته باشید که ما در مورد 50 سال مقاومت سخن میگوییم. آنان گمان میکنند با ارعاب و تهدید به مهاجرت اجباری میتوانند مردم غزه را بترسانند؛ بالعکس ما از تهدید به مهاجرت اجباری، ارعاب وغیره نمیترسیم؛ حتی اگر در نتیجه فشارهای مشخصی، شماری از مردم غزه مهاجرت نمایند، اما غزه همچنان مقاومت میکند و اکثر مردم آن به سرزمین خود وفادارند و تهدید به کوچ دادن اجباری هرگز ما را نمیترساند.
درست است که در زمان بمباران هوایی، زمینی و حمله تانکها، بمباران توپخانهها و... شماری از مردم مجبور به مهاجرت در داخل فلسطین شدند، اما با این همه 50 درصد ساکنان باقی ماندند و مقاومت کردند. علیرغم بمباران هولناک به سرزمین خود وفادارند. این امر نشاندهنده عدم امکان انتقال اجباری مردم از سرزمین خود است. اسرائیل گمان میکند میتواند مردم را مجبور به مهاجرت کند؛ اما این امر به اراده و خواست خدا امکانپذیر نخواهد بود.
ما در مورد مسائل میدانی سخن گفتیم. اکنون در مورد ایمان نیروهای مقاومت سخن بگویید. ما شنیدهایم که برخی از مبارزان از حافظان قرآن هستند. تلاوت قرآن نشاندهنده ایمان راسخ نیروهای مقاومت است. این امر میتواند یکی از عناصر مهم پیروزی مقاومت باشد.
اولاً ایمان مردم غزه به طور کل پدیدهای عام است. فقط من در مورد آن سخن نمیگویم. ایمانی که هر روز همه جهان شاهد آن است. ایمانی که شبکههای اجتماعی و رسانهها را متعجب ساخته و همه در مورد مقاومت مردم و استقبال از شهدای خود و وداع با آنان سخن میگویند. مثلاً همه رسانهها نمیتوانند یک زن بیحجاب را نشان دهند؛ علیرغم همه پیچیدگیهای نبرد و تبلیغ، همه زنان با حجاب هستند.
در طی نبرد و در مدارسی که شهروندان در آن ساکن شدند جلسات حفظ قرآن برگزار میگردید. کمااینکه قبل از آغاز این جنگ هزاران نفر از جوانان غزه قرآن را حفظ میکردند و در مسابقات حفظ قرآن و نماز و تمسّک به ایمان به خدا شرکت میکردند. ایمان مردم غزه بسیار ثابت و راسخ است، به طوریکه میتوان گفت تعداد اندکی از مردم جهان این چنین هستند.
به همین خاطر این جنگ نشاندهنده جوهر و ذات وجودی هر انسان است و میزان ایمان و یقین مردم به خدا سنجیده میشود. تصور کنید مادری کودکان خود را بر دوش خود گذاشته و آنها را به خاک میسپارد و میگوید: حسبنا الله و نعم الوکیل. این میزان از ایمان به خدا از کجا سرچشمه میگیرد؟ ما میدانیم که دلِ مادر، طاقت فراقِ فرزند را ندارد. اما مشاهده کردیم که چگونه هزاران مادر، فرزندان خردسال خود، برداران و پدران و مادران خود را و حتی همه افراد خانواده خود را به خاک میسپارند و خود تنها میمانند و با این همه میگویند: حسبنا الله و نعم الوکیل.
باید به شما بگویم که فلسطینیان از گریه و زاری بر رفتگان خود در شبکههای اجتماعی خودداری میکنند؛ من مطمئن هستم که همه مادران گریه بر فرزندان خود در برابر رسانهها و در ملاءعام را شکست و سستی ایمان میدانند. شما شاهد روحیه بالای زنان در برابر این مصیبتها هستید. آنان ممکن است در برابر فوت خویشان خود در روز اول گریه نکنند، اما در روزهای دوم و سوم به خاطر مرگ کودکان خود گریه میکنند، زیرا مصیبت فراق فرزند را کسی نمیتواند تحمل کند. دلهای ما خالی از احساسات و عواطف نیست اما با این همه حاضر به پذیرش شکست نیستیم. همه افراد به ایمان خود چنگزدهاند، همه مردم ایمان بسیار محکمی به خداوند دارند. لذا علیرغم این ظلمها، ما پیروز خواهیم شد.
شرط پیروزی، پایداری و مقاومت در میدان نبرد است. تصور کنید در یک لحظه و در یک منطقه از این جغرافیای محدود، ارتش صهیونیستی با تمام امکانات خود و با نیروهای هوایی، زمینی و دریایی به سوی ما هجوم آورده و با تمام امکانات ما را بمباران میکند. علیرغم این همه فشار، جوانان و مجاهدان ما وارد میدان میشوند و با شجاعت وصفناشدنی در برابر تانکهای دشمن مقامت میکنند. شما نظیر چنین پدیدهای را کجا مشاهده میکنید؟
اضافه بر این، این جوانان از عملیات خود فیلمبرداری میکنند، برای مقابله با دشمن کمین میگیرند و او را به دام میاندازند، همه اینها نشاندهنده ایمان عمیق این مردم به حق زندگی است. ایمان ما به خداوند متعال بسیار عمیق است. ایمان ما به اینکه این سرزمین مال ماست؛ تزلزلناپذیر است. ما از مسجدالاقصی و از فلسطین دفاع میکنیم. سرزمینی که خداوند آن را مقدس کرده و مسجدالاقصی را در آن قرار داده است. مسجدی که گراگرد آن را مبارک کرده است. همه این سرزمین مقدس و مبارک است و ما از سرزمین مقدسی دفاع میکنیم. از تمدن این منطقه و از تاریخ آن در برابر اشغال دشمن صهیونیستی دفاع میکنیم.
ما ملت فلسطین با تعداد اندک خود در صیانت از این سرزمین معجزه کردیم. همه جهان به خاطر این سرزمین در نبرد هستند و با مشکلات و چالشهای فراوانی روبهروست. همه تمدنها در طول تاریخ برای تسلط بر این سرزمین جنگیدند. همه ادیان و افکار و اندیشهها با هم در نبرد هستند و درصدد اجرای طرح غربی ـ صهیونیستی هستند.
بنابراین فلسطین و مسجدالاقصی نقطه مشترک همه ماست. ما هرگز این گوهر گرانبهای مسجدالاقصی را از دست نخواهیم داد و آن را با تمام جهان عوض نخواهیم کرد. لذا با ایمان راسخ خود از مسجدالاقصی و فلسطین دفاع خواهیم کرد و گذر زمان نشان خواهد داد که ملت فلسطین امانتدار خوبی برای این امانت گرانبها بود. این مقاومت منحصر به باریکه غزه نیست، بلکه در کرانه باختری نیز مقاومت روزبهروز محکمتر میشود و با وجود همه مشکلات و چالشها و فشار رژیم صهیونیستی و نابودی شهرهای فلسطینی و قتل فرزندان آن، این ملت از خود مقاومت فراوانی نشان داد.
تصور کنید در آخرین جمعه ماه مبارک رمضان؛ 120 هزار فلسطینی نماز آخرین جمعه ماه را اقامه کردند. این عدد، عدد اندکی نیست. علیرغم اینکه دشمن موانع فراوانی در برابر ملت فلسطین قرار داد و مانع حضور نمازگزاران شد، اما مشاهده میکنیم که این جمعیت فراوان حضور یافته است. علیرغم فشار شهرکنشینان و وجود موانع، حضور این جمعیت نشاندهنده این است که ملت فلسطین به حقانیت خود اطمینان دارد و با ایمان عمیق خود به خداوند متعال و قداست این سرزمین که از آن دفاع میکند، در برابر فشارها تسلیم نمیشود. ما انشاءالله از پیروزی خود اطمینان داریم و یقین داریم که نتیجه نهایی و حتمی این نبرد، پیروزی ماست.
بله. این اراده در نماز جمعه اخیر و در شعارها و فریادهایی که در مسجد الاقصی سرداده شد، خود را نشان داد. اجازه دهید به عوامل دیگری که مربوط به کرانه باختری است بپردازیم. براساس اطلاعات به دست آمده جنبش جهاد اسلامی در فلسطین حضور پررنگی در کرانه باختری دارد. بهطوری که در کرانه باختری عملیات استشهادی فراوانی انجام داد. همچنین شاهد جنایات فراوانی از سوی رژیم صهیونیستی بود، بهطوری که بعد از هفتم اکتبر و طوفانالاقصی عملیات دستگیری و ترور نیروهای مقاومت افزایش یافت. آیا این وضع در کرانه باختری و این جنبش مردمی یا مقاومت میتواند به اندازهای رشد کند که از مقاومت در غزه حمایت کند و توانایی مقاومت در حمایت از فلسطین اشغالی را افزایش دهد؟
به نظر من اول باید به مسئله غزه بازگردیم. اولاً غزه با امکاناتی که همه میشناسیم مقاومت میکند، با این امکانات محدود و محاصره 15 ساله شاهد مقاومت فراوانی در برابر این هجوم همه جانبه هستیم. باید اعتراف کنیم که ما اکثر این امکاناتی که در دست داریم را از جمهوری اسلامی ایران به دست آوردیم. جمهوری اسلامی با ابزارها و روشهای مختلفی از ما حمایت کرد و در کنار این سلاح؛ تجربه و دانشی که از برادرانمان در جمهوری اسلامی ایران به دست آوردیم بسیار فراوان بود.
منظورتان انتقال دانش ساخت سلاح است؟
بله، تجربه ما در تولید موشک و خمپاره و اسلحه. شش ماه است که اسرائیل به ما حمله میکند و کمکهای آمریکا از اسرائیل در این مدت متوقف نشده؛ در حالی که ما در این شش ماه کمکی دریافت نکردیم و قبل از این شش ماه نیز تحت محاصره شدید بودیم.
اما قبل از آغاز این جنگ، نیروهای مقاومت تجارب خود را به کرانه باختری منتقل کردند و اقدام به تشکیل گروههای مقاومت نمودند که اکنون در اکثر شهرهای کرانه باختری حضور دارند. این نیروهایی که در کرانه باختری حضور دارند، چه کوچک باشند چه بزرگ، مقاومت چشمگیری از خود نشان دادند و حتی قبل از آغاز یورش رژیم اسرائیل به غزه، در مناطقی مانند جنین، طولکرم، نابلس، الخلیل و قدس همیشه در حال مبارزه با نیروهای اشغالگر بودند. این مقاومت همیشه حاضر بود و به رشد خود ادامه داد. علیرغم توسعه شهرکهای صهیونیستی در کرانه باختری، اندیشه مقاومت و جوهره آن در دل نیروهای مقاومت حضور داشت.
کرانه باختری نقطه مرکزی مقاومت است. زیرا ما در آنجا به طور مستقیم و مستمر با شهرکسازی مقابله میکنیم. هدف از این اقدامات، ویران کردن مسجدالاقصی و ساخت شهرکهای صهیونیستی در این مکان مقدس است. توجیه جنگ در کرانه باختری بیش از غزه بود؛ با وجود این نمیتوان گفت امکانات کرانه باختری به اندازهای است که بتوان با آنها در برابر رژیم صهیونیستی مقاومت کرد و با آن وارد نبرد شد؛ ما اکنون شاهد نوعی مشغول کردن نیروهای صهیونیستی در نبردهای پراکنده هستیم و با نیروهای صهیونیستی حاضر در این منطقه نبرد میکنیم و در هر نقطه و هر جایی که حضور دارند مبارزه میکنیم.
این وضعیت در کرانه باختری بیهوده و بیدلیل بهوجود نیامده است. بلکه نتیجه تلاش، مسلح کردن و بسیج نیروهای مقاومت است. این بسیج نیروها در این چند ماه صورت نگرفته است، بلکه نتیجه سالها تلاش است. به همین خاطر است که میگویم وضعیت مقاومت در غزه و کرانه باختری نتیجه این چند سال اخیر نیست، بلکه حاصل سالهای متمادی تلاش و کوشش ملت فلسطین است، و در این سالها تجارب فراوانی کسب کرده و شجاعت و اراده مضاعفی برای مبارزه به دست آورده و دانش استراتژیک مبارزه و جنگ را از برادران خود در جمهوری اسلامی ایران آموخته است. این کشور پایگاه و پناه ملت ماست و در همه سطوح سیاسی، امنیتی و نظامی از حمایت این کشورِ برادر بهره میبریم.
همه این امور به طور ناگهانی و بیمقدمه بهدست نیامده است. این وقایع نتیجه سالها تجربه است که نتیجه آن را در جنگ غزه مشاهده میکنیم. مقاومت مردم فلسطین در غزه و در همه مناطق این کشور و کرانه باختری قابل مشاهده است. ما انتظار داریم این پدیده در کرانه باختری رشد کند و اقدامات شجاعانه نیروهای مقاومت به طور فزایندهای گسترش یابد. ما ضربالمثلی داریم که میگوید: روزهای آینده منتظر ما و یهودیها است. منظور این است که با گذشت روزگار و وجود چالشها ثابت خواهیم کرد که هرگز از موضع خود دست نمیکشیم و تا ابد از این سرزمین دفاع خواهیم کرد. ما مطمئن هستیم که این رژیم نابود خواهد شد؛ ایمان و یقین ما به خداوند متعال تزلزلناپذیر است؛ اما ما نیز باید وظیفه خود را انجام دهیم و با تمام وجود تلاش کنیم و از مقاومت دست نکشیم. انشاءالله این نبرد غزه نقطه آغاز نابودی این رژیم غاصب است.
آیا ممکن است این تجربه به مناطقی که آن را مناطق 48 مینامند نیز منتقل شود و شاهد مقاومت در آن باشیم؟ نظر شما در این مورد چیست؟
به نظر من در این برهه نزدیک، امکان انتقال این تجربه وجود ندارد. اما باید بگویم که ملت فلسطین در مناطق 48 همچنان به حق ملت فلسطین ایمان دارد. ایمان مردم به اینکه این سرزمین، وطن ملت فلسطین است و تزلزل نمیپذیرد. شرایطی که مردم مناطق 48 با آن مواجه هستند پیچیده است. ما همیشه اعلام کردهایم که باید براساس شرایط هر منطقه اوضاع را بررسی کنیم. به همین خاطر شرایط مردم این منطقه را درک میکنیم و از آنان بیش از تواناییشان انتظار نداریم. آنان به آهستگی به حرکت خود ادامه میدهند، اما ایمان این مردم به اینکه این سرزمین وطن ملت فلسطین است، کاهش نیافته و آنان هرگز از این حق دست نخواهند کشید. آنچه ما در این مرحله حساس از آنان انتظار داریم این است که به حضور خود در داخل فلسطین پایبند باشند.
امیدوارم در آینده حضور مؤثرتر و متفاوتی داشته باشند. اما آنچه اکنون انجام میدهند نیز خوب و مناسب است و ما همیشه تلاش آنها را قدر میدانیم. آنان امتداد طبیعی ملت فلسطین هستند. همین مقاومت آنها و باقی ماندنشان در سرزمین فلسطین به نوبه خود دستاورد بزرگی است. آنان برادران ما هستند و مردم فلسطین همیشه نسبت به آنها محبت داشتند و به آنان احترام میگذارند. ملت فلسطین یک ملت واحد است.
از عوامل موثر دیگری که بر وقایع امروز غزه تأثیرگذار است و ممکن است نبرد طوفان الاقصی را متمایز کند، این است که خون فلسطینیان با خونهای مناطق دیگر در هم آمیخت. بگذارید بگوییم که مقاومت فلسطین از حمایت سیاسی برخوردار است و این از گذشته وجود داشت؛ اما آنچه تازه است حمایت نظامی و میدانی برادران یمنی، عراقی و سوری است. آیا این به معنای وحدت میدانها است؟ آیا این مفهوم و این عملیات که از سوی نیروهای مقاومت انجام شده، تأثیری در وقایع منطقه داشته است؟ به ویژه عملیاتی مانند عملیات انصارالله یمن، آیا بر اقتصاد اسرائیل تأثیر گذاشت؟
در وهله اول باید تأکید کنیم که همه ملتهای منطقه با ملت فلسطین همدردی میکنند و حامی این ملت هستند. حکومتهای عربی نشاندهنده احساسات ملتهای عرب نیستند. در زمانی که مسئله وحدت میدانها مطرح میشود، باید در نظر داشت که این وحدت بیدلیل و بیهوده به دست نیامده است. سالها برای این امر برنامهریزی شده است؛ حزبالله حاضر در میدان با نیروهای مقاومت فلسطین ارتباط داشت؛ این ارتباط به وسیله انتفاضه و قیامهای مستمر که حزبالله در همه آنها حضور پُررنگی داشت، نمود مییابد. حزبالله همیشه در کنار مقاومت فلسطین بود و دانش و تجارب خود را به آنان تقدیم میکرد و نیروهای مقاومت را آموزش میداد. همه این امور و ارتباط با نیروهای مقاومت در این امر تأثیرگذار بود.
ملت یمن همیشه در کنار ملت فلسطین بود. خوشبختانه در این نبرد برادران انصارالله در یمن حاضر بودند و آنان قدرت را در یمن به دست گرفتهاند. آنان در واقع این جنگ را جنگ خود دانستند؛ اما باید در نظر داشت که آنان قبل از این جنگ نیز در میدان حاضر بودند و ما همیشه با آنان در ارتباط بودیم؛ و علیرغم نیازهای فراوان آنان و شرایط سخت در کشورشان، آنان در عملیات سیفالقدس و عملیات قبل و بعد از آن در نبردها حضور فعال داشتند. آنان از خوراک روزانه خود صرف نظر میکردند تا به ما کمک کنند. علیرغم اینکه برداران یمنی از فقر رنج میبرند و بسیاری از آنان تحت محاصره شدید هستند، در عملیات سیفالقدس به ما کمکهای مالی کردند و میلیونها دلار به ما کمک کردند. تصور کنید یک فقیر میلیونها دلار به شما کمک کند؛ این امر برای بسیاری از مردم غافلگیرکننده است.
ملت یمن چنین است؛ فکر میکنید این ملت تا چه اندازه خود را جزئی از این نبرد میداند که حاضر است از خوراک روزانه خود دست بکشد تا به مقاومت کمک کند؟ این ملت علیرغم ضعف امکانات و فقر مردمش، کمکهای مردمی را جمعآوری میکند و انجمنهایی برای جمعآوری و ارسال کمکهای مردمی تشکیل میدهد. شما از حجم کمکهای این مردم فقیر شگفتزده میشوید. کمکهای نقدی که این مردم به ملت فلسطین ارائه میدهند منحصر به این جنگ نیست. این ملت علاوه بر مواجهه با اسرائیل، جبهه جدید با سراسر جهان گشوده است.
آنان دشمن صهیونیستی را در مهمترین بندر تجاری زمینگیر کردند و همه جهان و حتی آمریکا را به چالش کشاندند. بریتانیا را به چالش کشاندند و با آمریکا و انگلیس درگیر شدند و مانع حرکت کشتیها به سمت بنادر اسرائیل شدند. این دستاورد بزرگی است و انتظار آن نمیرفت. علیرغم فداکاریها و چالشهای فراوان مردم یمن توانستند حضور پررنگ و تاریخی را رقم بزنند.
ما همه این اقدامات را ارج مینهیم. من در غزه مشاهده کردم که مردم آنجا تصاویر برادران ما که در حال بمباران و موشکباران مواضع اسرائیلی بودند را بالای سر بردند. مشاهده کردم که برادران ما نام عبدالملک الحوثی را روی خمپارهها مینوشتند. این امر به چه چیزی دلالت دارد؟ این پدیده نشاندهنده رابطه روحی و عاطفی موجود بین ملت فلسطین و یمن است. این حضور پررنگ نشاندهنده اهمیتی است که یمن به مسئله فلسطین میدهد. مردم فلسطین نیز اهمیت اقدامات مردم یمن را میدانند و بر تأثیر این ملت در ماههای اخیر و موضع نظامی آنان و حضور نظامی آن را ارج مینهند.
تشکیل محور مقاومت موجب بروز چنین اتفاقات مبارکی در این روزها شده است. شاید حتی دشمن به وجود قدرت محور مقاومت اعتراف میکند و به تأثیر آن در معادلات واقف است. آیا میتوان از دو طرح سخن راند؟ طرح تسلیم در برابر فشار و طرح مقاومت؟ آیا ممکن است که نبرد طوفان الاقصی فراموش شود؟ من میخواهم معادله را معکوس جلوه دهم؛ منظورم این است که تأثیر این نبرد بر ملتهای منطقه را مطرح کنم و تأثیر تقویت توانایی مقاومت و پیوستن بخشهای دیگر به محور مقاومت را بررسی کنیم.مثلاً امروز سخن از تلاش بعضی از مردم اردن برای عبور از مرزها و ورود به فلسطین بود. از سوی دیگر مردم عراق نیز خواستار ورود به خاک فلسطین بودند و مقاومت عراق خواستار تاسیس مقاومت اردن هستند. آیا این امر امکان پذیر است؟
ببینید! به نظر من این جنگ در اعماق عقل و اندیشه عربی و اسلامی رخنه کرد و تأثیر درازمدتی خواهد داشت. ما امروز در مناطق و کشورهای همجوار اسرائیل فعالیت میکنیم. برخی کشورها با اسرائیل معاهده صلح امضا کردهاند. برخی از کشورها با مقاومت همراه بودند؛ اما در هر صورت تأثیر این نبرد تا مدتها بر ملتهای منطقه باقی خواهد ماند. زمانی که مردم کشورهای منطقه مشاهده میکنند که این ملت مستضعف فلسطین اینگونه با اسرائیل مواجه میشوند، حمایت خود از مقاومت را افزایش میدهند.
هر کسی از خود سؤال کند که چرا کشورهای عربی با این همه امکانات نظامی و اقتصادی نمیتوانند کوچکترین کمکی به فلسطینیان ارائه دهند. این امر بر مردم فلسطین تأثیر خواهد گذاشت. مهم نیست که اکنون تأثیر خود را نشان دهد، اما به نظر من تأثیر خود را در سالهای آتی نشان خواهد داد و بر جنگ ما علیه دشمن صهیونیستی تأثیر خواهد گذاشت.
هر نوع همدردی که شما شاهد آن هستید هر چند که از کشورهای ضعیف باشد، باز مهم است. زیرا ما با بسیاری از کشورهای عربی و ملتهای عرب ارتباط داریم. ما میدانیم که ملتهای عرب از رویکرد سیاسی حکومتهای خود ناراضیاند و با مردم فلسطین همدردی میکنند، این مردم با روح و جان خود با ما همدردی میکنند؛ بعضی از آنها کمکهای فراوانی به ما میکنند. زیرا مطمئن هستند که فلسطین بخش جداییناپذیر جهان عرب و جهان اسلام است. همچنین آنان اطمینان دارند آنانی که در فلسطین مقاومت میکنند برادران و خوهران خودشان هستند. این نیروهای مقاومت فرزندان همین منطقه هستند. لذا تأثیر این نبرد بسیار زیاد خواهد بود.
انشاءالله در سالهای آینده این تأثیر را خواهیم دید، کمااینکه ممکن است بر خود حکومتها نیز تأثیر بگذارد.
شاید این تأثیر، منحصر به ملتهای عرب نباشد. امروز شاهد تغییر افکار عمومی در سراسر جهان هستیم، حتی اروپای غربی نیز متاثر شد. شاید نظیر آن در تاریخ مبارزه وجود نداشته باشد.
این امر نیز تأثیر فراوانی دارد، زیرا روایت اسرائیل از جنگ را تکذیب میکند. این روایت که اسرائیل مظلوم است و صهیونیسم همیشه تحت فشار و ظلم قرار دارد و در جنگ جهانی متحمل ظلمهای فراوان شد، همگی به باد میرود. همه آنچه اسرائیل تبلیغ میکند از بین خواهد رفت. اکنون صهیونیسم و طرح صهیونیستی چهره واقعی خود را نشان میدهد؛ همان چهره قتل و کشتار مردم بی گناه و ارتکاب جنایتهای بیپایان.
ما در مورد مصیبت یهود به دست نازیسم شنیده بودیم؛ ما اینها را در کتابها خواندیم. اما اکنون همان جرمه