به گزارش پایگاه خبری افشاگری به نقل از گروه رسانههای خبرگزاری تسنیم، رژیم صهیونی در سایه جنگافروزیهای خود در پی گسترش روند «عادیسازی» است. این روند بیشتر از آنکه هدفش برقراری روابط دیپلماتیک میان دولتهای منطقه با تلآویو باشد، به دنبال خلعسلاح و گسترش تسلط امنیتی، سیاسی و اقتصادی رژیم صهیونی بر منطقه است. آمریکا و صهیونیستها برای آنکه این روند را گسترش دهند، در حال تبلیغ پیروزی در جنگهای اخیر منطقهاند. آنها بر این ایدهاند که تبلیغ پیروزی در جنگهای منطقه میتواند فواید چندجانبهای برای آنها داشته باشد؛ از جمله آنکه دولتهایی که درصدد پیوستن به این روندند، در برابر انتقادات داخلی میتوانند به تهدیدات نظامی رژیم صهیونی و ویرانی ای که حمله تلآویو میتواند به بار آورد، استناد خواهند کرد. بااینوجود تردیدهایی درباره میزان پیشرفت عادیسازی و نتایجی که از آن انتظار میرود وجود دارد. اولین سد، تبلیغی بودن پیروزیسازیهاست. صهیونیستها در اولین جنگی که در آن فرورفتند، کماکان به اهداف اعلام شده خود نرسیدهاند. غزه بهجای آنکه به میدان پیروزی صهیونیستها تبدیل گردد، به عرصه فرسایش آنها مبدل گشته است.
در لبنان آنها مجبور به ارائه پیشنهاد آتشبس شدند که مقاومت آن را پذیرفت. طی جنگ 12 روزه با ایران نیز این صهیونیستها بودند که تابآوری خود را از دست داده و با فراخواندن آمریکا به عرصه جنگ پیشنهاد آتشبس دادند. تصویری که «دونالد ترامپ» رئیسجمهور آمریکا و «بنیامین نتانیاهو» نخستوزیر رژیم صهیونی از پیروزی ساختهاند در داخل رژیمهایشان با تردید مواجه است. در آمریکا، رسانهها با افشای گزارش نهادهای اطلاعاتی ادعای ترامپ درباره نابودی کامل تأسیسات هستهای ایران را رد کردند که باعث برانگیختهشدن خشم وی شد. او و اعضای دولتش از این خشم، افشاکنندگان را تهدید به پیگرد کرده و از سوی دیگر برخلاف آزادی بیان خواهان اخراج خبرنگاران افشاکننده شده است. در داخل سرزمینهای اشغالی هراسی که ساکنان طی جنگ تجربه کردند و ویرانیهایی که در حال حاضر موجود است، جایی برای ترسیم پیروزی نگذاشته است. علیرغم این واقعیتها اما سوریه و تحولاتش نقش کلیدی در وقایع دارند. با مقاومت غزه، پیروزی لبنان و یمن اما آنچه باعث شد اوضاع منطقه مطلوب غرب جلوه کند، سقوط سوریه بود. امروز این کشور همچنان پاشنه آشیل است. گفته میشود مذاکرات جدی میان طرفهای مختلف برای عادیسازی روابط میان حکومت جولانی با رژیم صهیونی وجود دارد؛ گفتوگوهایی که پیششرط آن گذشتن سوریه از حقش در جولان است.
نکات
درباره عادیسازی میان حکومت جولانی با رژیم صهیونی نکاتی وجود دارد که در ادامه آمدهاند.
1- ریزش یا تحول در جناحهای جهادی و اخوانی
عادیسازی روابط میان دولت جولانی با رژیم صهیونی از جهاتی یک نقطه عطف است. تاکنون دولتهایی که با رژیم صهیونی رابطه برقرار کردهاند، جزء دولتهای مدرن یا محافظهکار بودهاند. دولت مدرن ترکیه در دوره جمهوری یا دولتهای محافظهکاری مانند مصر، اردن، امارات، بحرین و مراکش. حکومت جولانی اما وضعیت متفاوتی دارد. نیروهای نظامی جولانی متشکل از گروههای جهادی مانند القاعده هستند و نیروهای مدنی و اداری آن در سیاست را اخوانیها تشکیل میدهند. ازاینرو عادیسازی حکومت جولانی به معنای رابطه یک حکومت دوسویه جهادی - اخوانی با صهیونیستهاست. این مسئله میتواند باعث تحولاتی در نیروهای تشکیلدهنده دولت جولانی یا تغییراتی در جناحهای جهادی و اخوانی در جهان اسلام شود. در سناریوی اول، بخشهای مهمی از عناصر جهادی و اخوانی از حکومت جولانی رویگردان خواهند شد. در این صورت او باید نیروهای جدیدی برای استمرار فعالیتهای امنیتی و اداری دولتش بیابد. در سناریوی دوم و در شرایطی که بخش مهمی از گروههای جهادی و اخوانی عادیسازی را بپذیرند، این مسئله در روند فعالیتهای جهادی و اخوانی در جهان اسلام اثرگذار بوده و تغییراتی را در معادلات درونی آنها باعث خواهد شد.
2- تلاش آمریکا برای عدم سقوط جولانی
برداشتهشدن تحریمهای سوریه پیش از عادیسازی، نشانهای از پیشبینی روبهروشدن حکومت جولانی پس از این اقدام با فشارهایی است که میتواند منجر به سقوط حکومت او شود. بر همین اساس فرستاده ویژه آمریکا در امور سوریه اعلام کرده هدف کشورش حفظ جان و حکومت جولانی است. «توماس باراک» در این باره اعلام کرده روی اموری برای حفاظت از جان جولانی کار شده است. مارک روبیو، وزیر خارجه آمریکا نیز در کنگره از احتمال ساقط شدن جولانی تنها طی چند هفته خبر داده بود که حکایت از نگرانی واشنگتن داشت.
3- به حاشیه رفتن ترکیه
به نظر میرسد اوضاع در سوریه از دستان ترکیه خارج شده است و اول آمریکا و سپس رژیم صهیونی امور را در دست دارند. بااینحال تسلط رژیم صهیونی بر امور در دمشق کامل نشده است اما آمریکا نفوذ بیشتری دارد.
4- پیششرطهای عادیسازی
عادیسازی روابط حکومت جولانی با صهیونیستها چند پیششرط خواهد داشت؛ نخست انصراف از حق حاکمیت بر جولان اشغالی که احتمال دارد در آن صهیونیستها خواهان الحاق مناطق اخیراً اشغال شده نیز بشوند. دومین مسئله عدم ارتباط با دولتهای منطقه از جمله ایران و حتی ترکیه خواهد بود. هدف از این اقدام، نابودکردن حمایتهایی است که سوریه میتواند در برابر رژیم صهیونی جلب کند. سومین موضوع خروج تسلیحات سنگین از جنوب و همچنین اساساً عدم مسلح شدن سوریه به سلاحهای خاص مانند سامانههای پدافند هوایی و سلاحهای دوربرد مثل موشک و راکتها خواهد بود. چهارمین موضوع اما پذیرش حمایت رژیم صهیونی از اقلیتها مانند دروزیها و کردها خواهد بود که به معنای پایهگذاری مسیری برای دخالت در امور داخلی سوریه است.
5- دلایل وادادگی جولانی در برابر رژیم صهیونی
دو عامل مهم باعث شکلدادن نگاه جولانی به رابطه با تلآویو شدهاند. در یک سمت جولانی برآمدن خود بهعنوان حاکم سوریه را ناشی از فعالیتهای رژیم صهیونی میداند و ازاینرو احساس میکند وامدار تلآویو است. در سمتی دیگر اما او از جنگها و ترورهایی که رژیم صهیونی در ماههای اخیر انجام داده ترسیده و نمیخواهد با چنین اتفاقاتی مواجه شود.
6- تفاوت معنای عادیسازی همسایگان با دیگر دولتها
معنای پذیرش روابط رسمی با رژیم صهیونی برای همسایگان فلسطین اشغالی و کشورهای منطقه تا حد زیادی متفاوت از عادیسازی دیگر کشورهاست. در حال حاضر اگر سوریه بخواهد رژیم صهیونی را به رسمت بشناسد، این مسئله موردقبول تلآویو نخواهد بود، بلکه باید لوازم عادیسازی یعنی خلع سلاح و قطع روابط با محور مقاومت اجرایی شود.
7- جنگ نظامی یکطرفه تلآویو با جولانی
در حال حاضر میان حکومت جولانی و رژیم صهیونی جنگ وجود دارد، اما جنگی یکطرفه است. طی این جنگ همانند دوره اسد و شاید بدتر از آن، صرفاً رژیم صهیونی به سوریه حمله میکند بدون آنکه پاسخی ببیند. پس از سقوط سوریه رژیم صهیونی با 600 سورت پرواز مهمترین سلاحهای سوریه در بخش پدافند هوایی، هواگردها، پایگاهها و نیروی دریایی را در طول چند روز نابود کرد. با توجه به نزدیکی سوریه به فلسطین اشغالی و گشوده بودن آسمان آن از نظر امنیت برای جنگندههای رژیم، هواگردهای صهیونیست با حداکثر ظرفیت بمب حمل کرده و در این 600 سورت پرواز آنها را بر روی اهداف رها کردهاند. اگر هر جنگنده صهیونیست میانگین 6 تن سلاح حمل کرده باشد، با درنظر گرفتن 600 سورت پرواز، 3 هزار و 600 تن مهمات برای بمباران سوریه در روزهای نخست سقوط نظام قبلی استفاده شده است؛ آن هم حملاتی که باارزشترین داراییهای نظامی سوریه را نابود کردند. ویژگی این حملات، متراکم بودن آن در طول روزهای اول بود. بااینحال در تمام این مدت بمبارانها تداوم یافتهاند. در سوی دیگر بهغیراز بمبارانها، گزارشهایی از فعالیتهای خرابکارانه کماندوهای آمریکایی و صهیونیست علیه اماکن نظامی سوریه بهویژه تأسیسات موشکی وجود دارد.
8- تضعیف نظامی همه جانبه سوریه
رژیم صهیونی علاوه بر نابودی تسلیحات سنگین سوریه اقدامات دیگری نیز برای تضعیف قدرت نظامی این کشور داشته است. دومین مورد پس از هدف قراردادن سلاحها به توقف گسترش نظامی ترکیه در سوریه مربوط است. صهیونیستها با حمله به مواضع نظامی ترکیه در سوریه، مانع از استقرار سلاحهای خاص مانند سامانههای پدافند هوایی و جنگندههای ترکیهای در این کشور شدند. سومین ضربه به محدودکردن قدرت مانور جولانی مرتبط است که طی آن صهیونیستها اعلام کردهاند به هرگونه ارسال تجهیزات سنگین یا اعزام تعداد بالایی از نیروها به جنوب سوریه واکنش نظامی نشان میدهند.
9- نقشه برای آینده نظامی سوریه
به نظر میرسد آمریکا و رژیم صهیونی هرچند قصد دارند ارتش سوریه را از نظر تعداد نیروها و تجهیزات سنگین تضعیف کنند، اما برای استفاده از آن علیه قدرتهای شرقی برنامه دارند. تبدیل سوریه به پناهگاهی برای فعالیت تروریستهای بینالمللی و اجرای عملیاتهای تروریستی در کشورهای مبدأ آنها، جز اصلی این برنامههاست. جذب تروریستهای چچنی، قفقازی و آسیای میانهای و همچنین از افغانستان، پاکستان و عراق برای اجرای عملیات درون و پیرامون کشورهای روسیه، چین و ایران هدف اصلی است. امکانات نظامی باقیمانده در سوریه مانند پادگانها برای اسکان، استقرار اتاق عملیات، آموزش، تمرین و هدایت تروریستها مورداستفاده قرار خواهد گرفت.
منبع: فرهیختگان